۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴

اگر فضل خدای ما بجنبش جا دهد ما را
بعشق او دهیم از جان و دل فردوس اعلا را

بآب چشم و رنگ زرد و داع بندگی بر دل
که در کاراست ما را نیست حاجت حقتعالی را

بود تاویل این مصراع حافظ آنچه من گفتم
باب ورنگ وخال وخط چه حاجت روی زیبا را

نباشد لطف او با ما چه سود از زهد و از تقوی
چوباشد لطف اوبا ما چه حاصل زهدوتقوی را

ولی ما را بباید طاعت و تقوی و اخلاصی
ادب باید رعایت کرد امر حق تعالی را

بلی ما را نباشد کار بارّد و قبول او
که او بهتر شناسد خبث و طیب و طینت ما را

بترس از آنچه در اول مقدر شد برای تو
باهل معرفت بگذار بس حل معما را

بیاخاموش شو ای فیض از این اسرار و دم در کش
که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.