۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۰۱

نَرمْ نَرمَک سویِ رُخسارَش نِگَر
چَشم بُگْشا چَشمِ خَمّارش نِگَر

چون بِخَندد آن عقیقِ قیمتی
صد هزاران دلْ گِرفتارَش نِگَر

سَر بَرآر از مَستی و بیدار شو
کار و بار و بَختِ بیدارَش نِگَر

اَندَرآ در باغِ‌ بی‌پایانِ دل
میوه شیرینِ بسیارَش نِگَر

شاخ‌های سبزِ رَقصانَش بِبین
لُطفِ آن گل‌های بی‌خارَش نِگَر

چند بینی صورتِ نَقْشِ جهان
بازگَرد و سویِ اَسْرارَش نِگَر

حِرص بین در طَبْعِ حیوان و نَبات
بعد از آن سیریّ و ایثارَش نِگَر

حِرص و سیریْ صَنْعَتِ عشق است و بس
گَر ندیدی عشق را کارَش نِگَر

گَر ندیدی عشقِ رنگ آمیز را
رَنگِ روی عاشقِ زارَش نِگَر

با چُنین دشوار بازاری که اوست
با زَر و‌ بی‌زَرْ خَریدارَش نِگَر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.