۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۲۴

مرا هَمچون پدر بِنْگَر نه هَمچون شوهرِ مادر
پدر را نیکْ واقِف دان ازان کَژْبازیِ مُضْمَر

تو گَردی راست اولی‌تر از آن که کَژْ نَهی او را
وَگر تو کَژْ نَهی او را به اِسْتیزَت کُند کَژْتَر

زِ بابا بِشْنو و بَرجِه که سُلطانیْت می‌خوانَد
که خاکِ اوست کیْخُسرو بِمیرد پیشِ او سَنْجَر

چو اِنَّ اللّهَ یَدْعُو را شنیدی کَژْ مَکُن رو را
زِهی راعی زِهی داعی زِهی راه و زِهی رَهْبَر

پَراکنده شُدی ای جان به هر دَرد و به هر دَرمان
زِ عشقَش جویْ جَمعیّت در آن جامِعْ بِنِه مِنْبَر

چو کَرّ و فَرِّ او دیدی تویی کَرّار و شیرِ حَقّ
چو بال و پَرِّ او دیدی تویی طَیّارْ چون جَعفر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.