۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۱۳

اگر حَریفِ مَنی، پَس بگو که دوش چه بود؟
میانِ این دل و آن یارِ می فُروش چه بود؟

فَدَیتُ سَیِّدَنا اَنَّهُ یَری وَ یَجُود
اِلَی البَقاءِ یُبَلِّغ، منَ الفَناءِ یَذُود

اگر به چَشم بِدیدی، جَمالِ ماهم دوش
مرا بگو که در آن حَلقه‌هایِ گوش چه بود؟

مَعادُ کُلِّ شَروُدٍ طَغی و مِنه نَآی
مِثالُ ظِلِّکَ اِن طالَ هو اِلَیکَ یَعُود

وَگَر تو با من هم خِرقه‌ای و همرازی
که صورتِ آن شیخِ خِرقه پوش چه بود؟

بِاَمرِ حافِظَ اللّه المَکانُ یَعی
بِمَسِّ عاطِفَهِ اللّه اَلزَّمانُ وَلود

اگر فَقیری و ناگُفته راز می‌شِنَوی
بگو اشارتِ آن ناطِقِ خموش چه بود؟

اَیا فُوادُ فَذُب فِی لَظی مَحَبَّتِهِ
اَیا حَیاهُ فَدُومی فَقَد اَتاکِ خُلود

وَگَر نَخُفتی و از حالِ دوش آگاهی
بگو که نیم شب آن نَعره و خُروش چه بود؟

تُریدُ جَبرَ جبیرِ الفُوادِ، فَانکَسِرَن
تُریدُ نِحلَه َتاجٍ، فَلا تَنی به سُجود

از آنچ جامه و تَن پاره پاره می‌کردیم
بیار پارِگَکی تا که رَنگ و بوش چه بود؟

بِرَغمِ اَنفِکَ لا تَنکَسِر کَمَا الحَیَوان
به نِصفِ وَجَهِکَ لا تَسجُدَن شَبیهَ یَهود

وَگَر چو یونُس رَستی، زِ حَبسِ ماهی و بَحر
بگو که مَعنیِ آن بَحر و موج و جوش چه بود؟

یقول لیت حبیبی یحبنی کرما
الیس حبک تاثیر حب ود ودود؟

وگر شناخته‌ای کاصل انس و جان ز کجاست
یکیست اصل پس این وحشت وحوش چه بود؟

اَیا نَضارَهَ عَیشی بِما تُهَیِّجُنی؟
مَتی تَقَرُّ عُیُونی وَ صاحِبِی مَفقود؟

وَگَر بِدیدی جانی که پُشت و رویَش نیست
گَه ِتَصوّرِ عَشّاق، پُشت و روش چه بود؟

لاَِن سَکِرتَ بما قَد سقَیتَنی یا دَهر
اَکونُ مِثلَکَ لُدًّا لِرَبِّهِ لَکَنود

وَگَر زِ عشقِ تو سَردفترِ غَرَض ماییم
هزار دفتر و پیغام و گفت و گوش چه بود؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.