۳۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۹۳

زان اَزَلی نور که پَروَرده‌اند
در تو زیادت نَظَری کرده‌اند

خوش بِنِگَر در همه خورشیدوار
تا بِگُذارند که اَفْسُرده‌اند

سویِ درختان نِگَر ای نوبهار
کَزْ دیِ دیوانه بِپَژمُرده‌اند

لَب بِگُشا هَیکلِ عیسی بِخوان
کَزْ دَمِ دَجّالِ جَفا مُرده‌اند

بِشْکَن امروز خُمارِ همه
کَزْ مِی تو چاشنی‌یی بُرده‌اند

دَردِهْ تِریاقِ حَیاتِ اَبَد
کین هَمِگان زَهرِ فَنا خورده‌اند

هَمچو سَحَر پَرده شب را بِدَر
کاین همه مَحجوبِ دو صد پَرده‌اند

بَس کُن و خاموش مَشو صدزبان
چون که یکی گوشْ نیاورده‌اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.