۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۷۹

شاهِدی بین که در زمانه بِزاد
بُت و بُتخانه را به باد بِداد

شاهِدانی که در جهان سَمَرند
کَس ازیشان دِگَر نیارَد یاد

از رُخِ ماهِ او چو ابر گُشود
هفت گَردون زِ هَمدِگَر بِگُشاد

هَمچو مَهتابْ شاخْ شاخْ آن نور
سویِ هر روزَنی دَرون افتاد

تابِشَش چون بِتافت بیشتَرَک
جان‌ها را بِخورْد از بُنیاد

جان‌ها ذَرّه ذَرّه رَقصان گشت
پیشِ خورشیدِ جان‌ها دِلْشاد

هَمچو پَروازِ شَمسِ تبریزی
جُمله پَرّان که هر چه بادا باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.