۴۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۶۷

چَندان حَلاوت و مَزه و مَستی و گُشاد
در چَشم‌هایِ مَستِ تو نَقّاشْ چون نَهاد؟

چَشمَت بیافرید به هر دَم هزار چَشم
زیرا خدا زِ قُدرتِ خودْ قُدرَتَش بِداد

وان جُمله چَشم‌ها شُده حیرانِ چَشمِ تو
که صد هزار رَحْمَت بَر چَشم‌هات باد

بر تَختِ سلطنت بِنِشسته‌ست چَشمِ تو
هر جان که دید چَشمِ تو را گفت دادْ داد

گفتم که چَشمِ چَرخ چُنین چَشم هیچ دید؟
سوگند خورْد و گفت مرا نیست هیچ یاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.