۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۵۹

نی دیده هر دلی را دیدار می‌نِمایَد
نی هر خَسیس را شَهْ رُخسار می‌نِمایَد

اِلّا حَقیرِ ما را اِلّا خَسیسِ ما را
کَزْ خار می‌رَهانَد گُلْزار می‌نِمایَد

دودِ سیاهِ ما را در نور می‌کَشانَد
زُهدِ قدیمِ ما را خَمّار می‌نِمایَد

هرگز غُلامِ خود را نَفْروشَد و نَبَخشَد
تا چیست این که او را بازار می‌نِمایَد

شیری‌ست پورِ آدم صندوقِ عالَم اَنْدَر
صندوقْ دَرشُده‌ست او بیمار می‌نِمایَد

روزی که او بِغُرَّد صندوق را بِدَرَّد
کاری نِمایَد اکنون بی‌کار می‌نِمایَد

صِدّیق با مُحَمَّد بر هفت آسْمان است
هر چند کو به ظاهر در غار می‌نِمایَد

یکّی‌ست عشقْ لیکِن هر صورتی نِمایَد
وین اَحْولانِ خَس را دوچار می‌نِمایَد

جُمله گُل است این رَهْ گَر ظاهرش چو خاراست
نور از درختِ موسیٰ چون نار می‌نِمایَد

آبِ حَیات آمد وین بانگِ سیلِ آب است
گُفتار نیست لیکِن گفتار می‌نِمایَد

سوگند خورده بودم کَزْ دل سُخَن نگویم
دلْ آیِنه‌ست و رو را ناچار می‌نِمایَد

شَمسُ الْحَقی که نورَشْ بر آیِنه‌ست تابان
در جُنبشْ این و آن را دیوار می‌نِمایَد

هر طَبْله که گُشایَم زان قَندِ بی‌کَران است
کان را به نوعِ دیگر عَطّار می‌نِمایَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.