۳۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴۶

بیمارِ رَنجِ صَفرا ذوقِ شِکَر نَدانَد
هر سنگْ دلْ دَرین رَهْ قَلْب از گُهَر نَدانَد

هر عنکبوتِ جولَهْ در تار و پودِ آن چَهْ
از ذوقِ صَنْعَتِ خود ذوقِ دِگَر نَدانَد

وان کو زِ چَهْ بَراُفْتَد در جام و ساغَر اُفْتَد
مَستیش در سَر اُفْتَد پا را زِ سَر نَدانَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.