۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۲۹

هر چه دِلْبَر کرد ناخوش چون بُوَد؟
هر چه کِشت اَفْزاست آتش چون بُوَد؟

نَقْش‌هایی که نِگارَد آن نِگار
عقلْ آن را جُز که مَفْرَش چون بُوَد؟

شَربَتی را کو به مَستِ خود دَهَد
جُز لَطیف و پاک و دِلْکَش چون بُوَد؟

کَشتیِ شش گوشه است این شش جِهَت
بَحْرِ بی‌پایان دَرین شش چون بُوَد؟

نَرگسِ چَشمی کَزین بَحرْ آب یافت
دُرشِناسِ بَحْرْ اَعْمَش چون بُوَد؟

چون گُشادی یافت چَشمی در رِضا
از سَخَط هر لحظه اَخْفَش چون بُوَد؟

هین خَموش و از خُمولِ حَق بِتَرس
مَاْمَنِ اِقْبالْ مُرعَش چون بُوَد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.