۳۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۲۱

خنده از لُطْفَت حِکایَت می‌کُند
ناله از قَهْرَت شِکایَت می‌کُند

این دو پیغامِ مُخالِف در جهان
از یکی دِلْبَر رِوایَت می‌کُند

غافِلی را لُطْف بِفْریبَد چُنان
قَهْر نَنْدیشَد جِنایَت می‌کُند

وان یکی را قَهْرْ نومیدی دَهَد
یاْسِ کُلّی را رِعایَت می‌کُند

عشقْ مانندِ شفیعی مُشْفِقی
این دو گُم رَهْ را حِمایَت می‌کُند

شُکْرها داریم زین عشقْ ای خدا
لُطْف‌هایِ بی‌نِهایَت می‌کُند

هر چه ما در شُکر تَقصیری کنیم
عشقْ کُفران را کِفایَت می‌کُند

کوثَر است این عشق یا آبِ حَیات؟
عُمر را بی‌حَدّ و غایَت می‌کُند

در میانِ مُجْرِم و حَقْ چون رَسول
بس دوادو بس سَعایَت می‌کُند

بس کُن آیت آیَتْ این را بَرمَخوان
عشقْ خود تَفسیرِ آیَت می‌کُند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.