۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۴

مَشو ای دلْ تو دگرگون که دلِ یار بِدانَد
مَکُن اسرارْ نَهانی که وِیْ اسرار بِدانَد

همه را از تو چو خاشاکْ بَر آن آب بِرانَد
که همه شیوهٔ میْ را دلِ خَمّار بِدانَد

کَفِ او خار نِشانَد کَفِ او گُل شِکُفانَد
همه گُل‌هایِ نَهانی زِ دلِ خار بِدانَد

تو به هر روز به تدریج یکی چیز بدانی
تو بُرو چاکرِ او شو که به یک بار بِدانَد

چو اسیری به گَهِ حُکمْ به اِقْرار و گواهی
تَنِ صوفی به گواهیِّ دلْ اِقْرار بِدانَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.