۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۴۸

فَخْرِ جُمله ساقیانی ساغَرَت در کار باد
چَشمِ تو مَخْمور باد و جانِ ما خَمّار باد

ای زِ نوشانوشِ بَزمَت هوش­ها بیهوش باد
وِیْ زِ جوشاجوشِ عشقَتْ عقلْ بی‌دَسْتار باد

چون زنانِ مصرْ جان را دست و دلْ مَجْروح باد
یوسُفِ مصری همیشه شورشِ بازار باد

ساقیا از دستِ تو بَسْ دست­ها از دست شُد
مَستِ تو از دستِ تو پیوسته بَرخورْدار باد

مَغزِ ما پُربادْ باد و مَشک ما پُرآبْ باد
بادِ ما را و آبِ ما را عشقْ پَذْرُفتار باد

شاهِ خوبانْ میرِ ما و عشقْ گیراگیرِ ما
جانِ دولَتْ یارِ ما و بَخت و دولَتْ یار باد

سَرکَشیم و سَرخوشیم و یکدِگَر را می‌کَشیم
این وجودِ ما همیشه جاذِبِ اَسْرار باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.