۳۶۰ بار خوانده شده
آن زمانی را که چَشمْ از چَشمِ او مَخْمور بود
چون رَسیدش چَشمِ بَد کَزْ چَشمها مَسْتور بود
شادیِ شبهایِ ما کَزْ مُشک و عَنْبَر پَرده داشت
شادیِ آن صُبحها کَزْ یارْ پُرکافور بود
از فَرازِ عَرش و کُرسی بانگِ تَحْسین میرَسید
تا به پُشتِ گاو و ماهی از رُخَش پُرنور بود
هر طَرَف از حُسنِ از بُد لیلییی کاسِد شُده
ذَرّه ذَرّه هَمچو مَجنونْ عاشقِ مَشْهور بود
دل به پیشِ رویِ او چون بایَزید اَنْدَر مَزید
جانْ دَراویزان زِ زُلْفَش شیوهٔ مَنْصور بود
شمعِ عشق اَفْروز را یک بارِ دیگر اَندَر آر
کوریِ آن کَس که او از عِشْرتِ ما دور بود
ساقییی با رَطْل آمد مَر مرا از کار بُرد
تا زِ مَستی من ندانستم که رَشکِ حور بود
نَقْشِ شَمسُ الدّینِ تبریزیست جانِ جانِ عشق
کین به دَفترهایِ عشقْ اَنْدَر اَزَل مَسْطور بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چون رَسیدش چَشمِ بَد کَزْ چَشمها مَسْتور بود
شادیِ شبهایِ ما کَزْ مُشک و عَنْبَر پَرده داشت
شادیِ آن صُبحها کَزْ یارْ پُرکافور بود
از فَرازِ عَرش و کُرسی بانگِ تَحْسین میرَسید
تا به پُشتِ گاو و ماهی از رُخَش پُرنور بود
هر طَرَف از حُسنِ از بُد لیلییی کاسِد شُده
ذَرّه ذَرّه هَمچو مَجنونْ عاشقِ مَشْهور بود
دل به پیشِ رویِ او چون بایَزید اَنْدَر مَزید
جانْ دَراویزان زِ زُلْفَش شیوهٔ مَنْصور بود
شمعِ عشق اَفْروز را یک بارِ دیگر اَندَر آر
کوریِ آن کَس که او از عِشْرتِ ما دور بود
ساقییی با رَطْل آمد مَر مرا از کار بُرد
تا زِ مَستی من ندانستم که رَشکِ حور بود
نَقْشِ شَمسُ الدّینِ تبریزیست جانِ جانِ عشق
کین به دَفترهایِ عشقْ اَنْدَر اَزَل مَسْطور بود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.