۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۴۳

آن زمانی را که چَشمْ از چَشمِ او مَخْمور بود
چون رَسیدش چَشمِ بَد کَزْ چَشم­ها مَسْتور بود

شادیِ شب‌هایِ ما کَزْ مُشک و عَنْبَر پَرده داشت
شادیِ آن صُبح­ها کَزْ یارْ پُرکافور بود

از فَرازِ عَرش و کُرسی بانگِ تَحْسین می‌رَسید
تا به پُشتِ گاو و ماهی از رُخَش پُرنور بود

هر طَرَف از حُسنِ از بُد لیلی­یی کاسِد شُده
ذَرّه ذَرّه هَمچو مَجنونْ عاشقِ مَشْهور بود

دل به پیشِ رویِ او چون بایَزید اَنْدَر مَزید
جانْ دَراویزان زِ زُلْفَش شیوهٔ مَنْصور بود

شمعِ عشق اَفْروز را یک بارِ دیگر اَندَر آر
کوریِ آن کَس که او از عِشْرتِ ما دور بود

ساقی­یی با رَطْل آمد مَر مرا از کار بُرد
تا زِ مَستی من ندانستم که رَشکِ حور بود

نَقْشِ شَمسُ الدّینِ تبریزی­ست جانِ جانِ عشق
کین به دَفترهایِ عشقْ اَنْدَر اَزَل مَسْطور بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.