۳۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲۲

ما مَست شُدیم و دلْ جدا شُد‌
از ما بِگُریخت تا کجا شُد

چون دید که بَندِ عقل بُگْسَسْت‌
در حال دِلَم گُریزپا شُد

او جایِ دِگَر نرفته باشد‌
او جانِبِ خَلْوَتِ خدا شُد

در خانه مَجو که او هَوایی‌ست‌
او مُرغِ هواست و در هوا شُد

او بازِ سپیدِ پادشاه است‌
پَرّید به سویِ پادشا شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.