۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱۰

آن شُعلهٔ نور می‌خُرامَد
وان فِتْنهٔ حور می‌خُرامَد

شبْ جامه سپید کرد زیرا
کانْ ماهْ زِ دور می‌خُرامَد

مَستانِ شبانه را بِشارَت
ساقی به سَحور می‌خُرامَد

جان را به مِثالِ عود سوزیم
کانْ کانِ بُلور می‌خُرامَد

آن فِتْنه نِگَر که بارِ دیگر
با صد شَر و شور می‌خُرامَد

آن دشمنِ صَبرهایِ عاشق
در خونِ صَبور می‌خُرامَد

جانَم به فِدایِ آن سُلَیمان
کو جانِبِ مور می‌خُرامَد

جُز چهرهٔ عاشقان مَبینید
کانْ شاهِ غَیور می‌خُرامَد

در قالَبِ خَلْقْ شَمسِ تبریز
چون نَفْخهٔ صور می‌خُرامَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.