۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۶

بارِ دِگَر آن مَستْ به بازار دَرآمَد
وان سَردِهِ مَخْمور به خَمّار دَرآمَد

سَرهایِ درختانْ همه پُربار چرا شُد؟
کانْ بُلبُلِ خوش لَحْن به تَکرار دَرآمَد

یک حَملهٔ دیگر همه در رَقص دَرآییم
مَستانه و یارانه که آن یار دَرآمَد

یک حَملهٔ دیگر همه دامَن بِگُشاییم
کَزْ بَهرِ نِثار آن شَهِ دُربار دَرآمَد

یک حَملهٔ دیگر به شِکَرخانه دَرآییم
کَزْ مصر چُنین قَندْ به خَروار دَرآمَد

یک حَملهٔ دیگر بُنِهٔ خوابْ بسوزیم
زیرا که چُنین دولَتِ بیدار دَرآمَد

یک حَملهٔ دیگر به شبْ این پاسْ بِداریم
کان لولیِ شب دُزد به اِقْرار دَرآمَد

یک حَملهٔ دیگر بِرَسان باده که مَستی
در عَربَده ویران شُده دَستار دَرآمَد

یک حَملهٔ دیگر به سُلَیمان بِگَراییم
کان هُدهدِ پُرخون شُده مِنْقار دَرآمَد

این شَربَتِ جانْ پَروَرِ جانْ بَخشْ چه شافی‌ست
از دستِ مسیحی که به بیمار دَرآمَد

اکنون بِزَنَد گَردنِ غَم‌هایِ جهان را
کِاقْبالِ تو چون حِیْدَرِ کَرّار دَرآمَد

دارُالْحَرَجْ امروز چو دارُالْفَرَجی شُد
کان شادی و آن مَستیِ بسیار دَرآمَد

بَربَند لب اکنون که سُخن گُسْتَرِ بی‌لب
بی حَرفِ سِیَه رویْ به گفتار دَرآمَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.