۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۵

بارِ دِگَر آن آبْ به دولاب دَرآمَد
وانْ چرخهٔ گَردنده در اِشْتاب دَرآمَد

بارِ دِگَر آن جانِ پُر از آتش و از آب
در لَرْزه چو خورشید و چو سیماب دَرآمَد

بارِ دِگَر آن صورتِ پنهانیِ عالَم
از روزَنِ جانْ دوش چو مَهْتاب دَرآمَد

خورشید که می‌دَرَّد ازو مَشرق و مَغرب
از لُطْف بُوَد گَر به صُطُرلاب دَرآمَد

بارِ دِگَر آن صُبح بَخَندید و بِتابید
تا خُفتهٔ صد ساله هم از خواب دَرآمَد

بارِ دِگَر آن قاضیِ حاجات نِدا کرد
خیزید که آن فاتِحِ اَبْواب دَرآمَد

بارِ دِگَر از قِبْله رَوان گشت رِسالت
در گوشِ مُحَمَّد چو به مِحْراب دَرآمَد

چون رفت مُحَمَّد به دَرِ خَیْبَرِ ناسوت
نَقْبی بِزَد از نُصْرت و نَقّاب دَرآمَد

از بیمِ مَلَک جُمله فَلَک رَخْنه و دَر شُد
وَزْ بیمِ مُسَبِّب همه اَسْباب دَرآمَد

آری لَقَبَش بود سَعادت بَکِ عالَم
زان پیش که اشخاصْ به اَلْقاب دَرآمَد

بُگْشاد مُحَمَّد دَرِ خُمخانهٔ غَیبی
بسیار کَسادی به میِ ناب دَرآمَد

از بَهرِ دلِ تشنه و تَسْکینِ چُنین خون
آن جامِ میِ لَعْلِ چو عُنّاب دَرآمَد

خاموش کُن امروز که این روزِ سُخَن نیست
زَحْمَت مَدِه آن ساقیِ اَصْحاب دَرآمَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.