۳۷۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۱۳

ای خواجهٔ بازرگان از مِصْر شِکَر آمد
وان یوسُفِ چون شِکَّر ناگَه زِ سَفَر آمد

رَوْح آمد و راحْ آمد مَعْجونِ نَجاح آمد
وَرْ چیزِ دِگَر خواهی آن چیزِ دِگَر آمد

آن میوهٔ یَعقوبی وان چَشمهٔ اَیّوبی
از مَنْظَره پیدا شُد هنگامِ نَظَر آمد

خِضْر از کَرَمِ ایزد بر آبِ حَیاتی زد
نَک زُهره غَزَل گویان در بُرجِ قَمَر آمد

آمد شَهِ مِعْراجی شبْ رَسْت زِ مُحتاجی
گَردون به نِثارِ او با دامَن زَر آمد

موسیِّ نَهان آمد صد چَشمهْ رَوان آمد
جانْ هَمچو عَصا آمد تَنْ هَمچو حَجَر آمد

زین مَردمِ کاراَفْزا زین خانهٔ پُرغوغا
عیسی نَخورَد حَلْوا کین آخُرِ خَر آمد

چون بسته نَبود آن دَم در شش جِهَتِ عالَم
در جُستنِ او گَردون بَس زیر و زَبَر آمد

آن کو مَثَلِ هُدهُد بی‌تاجْ نَبُد هرگز
چون مور زِ مادر او بَربَسته کَمَر آمد

در عشقْ بُوَد بالِغ از تاج و کَمَر فارغ
کَزْ کُرسی و از عَرشَش مَنْشورِ ظَفَر آمد

باقیش زِ سُلطان جو سُلطانِ سَخاوت خو
زو پُرس خَبَرها را کو کانِ خَبَر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.