۷۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۹

در خانهٔ غَم بودن از هِمَّتِ دون باشد
وَنْدَر دلِ دونْ هِمَّت اسرارِ تو چون باشد؟

بر هر چه هَمی‌لَرزی می‌دان که همان اَرْزی
زین رویْ دلِ عاشق از عَرشْ فُزون باشد

آن را که شِفا دانی دَردِ تو از آن باشد
وان را که وَفا خوانی آن مَکْر و فُسون باشد

آن جایْ که عشق آمد جان را چه مَحَل باشد؟
هر عقل کجا پَرَّد آن جا که جُنون باشد؟

سیمرغِ دلِ عاشق در دامْ کجا گُنجَد؟
پَروازِ چُنین مُرغی از کَوْن بُرون باشد

بر گِردِ خَسان گردد چون چَرخ دلِ تاری
آن دل که چُنین گردد او را چه سکون باشد؟

جامِ میِ موسی کَش شَمسُ الْحَقِ تبریزی
تا آب شود پیشَت هر نیل که خون باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
Avatar نقش کاربری
فاطمه زندی

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.