۳۹۴ بار خوانده شده
آن عشق که از پاکی از روحْ حَشَم دارد
بِشْنو که چه میگوید بِنْگَر که چه دَم دارد
گَر جسمْ تُنُک دارد جانِ تو سَبُک دارد
هر چند که صد لشکر در کَتْمِ عَدَم دارد
گر ماندهیی در گِل روی آرْ به صاحِبْ دل
کو مُلْکِ اَبَد بَخشَد کو تاجِ قِدَم دارد
ای دل که جهان دیدی بسیار بِگَردیدی
بِنْمایْ کِه را دیدی کَزْ عشقْ رَقَم دارد؟
ای مَرکَبِ خود کُشته وِیْ گِردِ جهان گشته
بازآی به خورشیدی کَزْ سینه کَرَم دارد
آن سینه و چون سینه صیقل دِهِ آیینه
آن سینه که اَنْدَر خود صد باغِ اِرَم دارد
این عشق هَمیگوید کان کَس که مرا جویَد
شَرطیست که همچون زَر در کوره قَدَم دارد
من سیم تَنی خواهم من هَمچو مَنی خواهم
بیزارم از آن زشتی کو سیم و دِرَم دارد
اَلْقابِ صَلاحُ الدّین بر لوحْ چو پیدا شُد
اِنْصاف بَسی مِنَّت بر لوح و قَلَم دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بِشْنو که چه میگوید بِنْگَر که چه دَم دارد
گَر جسمْ تُنُک دارد جانِ تو سَبُک دارد
هر چند که صد لشکر در کَتْمِ عَدَم دارد
گر ماندهیی در گِل روی آرْ به صاحِبْ دل
کو مُلْکِ اَبَد بَخشَد کو تاجِ قِدَم دارد
ای دل که جهان دیدی بسیار بِگَردیدی
بِنْمایْ کِه را دیدی کَزْ عشقْ رَقَم دارد؟
ای مَرکَبِ خود کُشته وِیْ گِردِ جهان گشته
بازآی به خورشیدی کَزْ سینه کَرَم دارد
آن سینه و چون سینه صیقل دِهِ آیینه
آن سینه که اَنْدَر خود صد باغِ اِرَم دارد
این عشق هَمیگوید کان کَس که مرا جویَد
شَرطیست که همچون زَر در کوره قَدَم دارد
من سیم تَنی خواهم من هَمچو مَنی خواهم
بیزارم از آن زشتی کو سیم و دِرَم دارد
اَلْقابِ صَلاحُ الدّین بر لوحْ چو پیدا شُد
اِنْصاف بَسی مِنَّت بر لوح و قَلَم دارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.