۱۰۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۳

بُرون شو ای غَم از سینه که لُطفِ یار می‌آید
تو هم ای دلْ زِ من گُم شو که آن دِلْدار می‌آید

نگویم یار را شادی که از شادی گُذشته‌ست او
مرا از فَرطِ عشقِ او زِ شادیْ عار می‌آید

مسلمانان مسلمانان مسلمانی زِ سَر گیرید
که کُفر از شَرمِ یارِ من مُسلمان‌وار می‌آید

بُرو ای شُکر کین نِعْمَتْ زِ حَدِّ شُکر بیرون شُد
نخواهم صَبر گَر چه او گَهی هم کار می‌آید

رَوید ای جُمله صورت‌ها که صورت‌هایِ نو آمد
عَلَم‌هاتان نِگون گردد که آن بسیار می‌آید

دَر و دیوارِ این سینه هَمی‌دَرَّد زِ انبوهی
که اَنْدَر دَر نمی‌گُنجد پَس از دیوار می‌آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.