۵۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۹

شِکایَت‌ها هَمی‌کردی که بهمن بَرگ ریز آمد
کُنون بَرخیز و گُلْشَن بین که بهمن بر گُریز آمد

زِ رَعدِ آسْمان بِشْنو تو آوازِ دُهُل یعنی
عروسی دارد این عالَم که بُستان پُرجَهیز آمد

بیا و بَزْمِ سُلطان بین زِ جُرعه خاکْ خندانْ بین
که یاغی رفت و از نُصرتْ نَسیمِ مُشکْ بیز آمد

بیا ای پاکْ مَغزِ من بِبو گُلْزارِ نَغْزِ من
به رَغمِ هر خَری کاهِل که مُشکِ او کُمیز آمد

زمین بِشْکافت و بیرون شُد از آن رو خَنْجَرش خواندم
به یک دَم از عَدَم لشکرْ به اِقْلیمِ حَجیز آمد

سپاهِ گُلْشَن و ریحان بِحَمْدِاللّهْ مُظَفَّر شُد
که تیغ و خَنْجَرِ سوسن دَرین پیکارْ تیز آمد

چو حَلْواهایِ بی‌آتش رَسید از دیگِ چوبین خوش
سَرِ هر شاخْ پُرحَلْوا بِسانِ کَفْچَلیز آمد

به گوشِ غُنچه نیلوفر هَمی‌گوید که یا عَبْهَر
به اِسْتیزِ عَدو میْ خور که هنگامِ ستیز آمد

مَفاعیلُن مَفاعیلُن مَفاعیلُن مَفاعیلُن
مَکُن با او تو همراهی که او بَسْ سُست و حیز آمد

خَمُش باش و بِجو عِصْمَت سَفَر کُن جانبِ حَضرت
که نَبْوَد خواب را لَذَّت چو بانگِ خیز خیز آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.