۶۳۹ بار خوانده شده
بهار آمد بهار آمد بهارِ خوشْ عِذار آمد
خوش و سَرسَبز شُد عالَم اَوانِ لاله زار آمد
زِ سوسن بِشْنو ای ریحان که سوسن صَد زبان دارد
به دشتِ آب و گِل بِنْگَر که پُرنَقْش و نِگار آمد
گُل از نسرین هَمیپُرسد که چون بودی دَرین غُربت؟
هَمیگوید خوشَم زیرا خوشیها زانْ دیار آمد
سَمَن با سَرو میگوید که مَستانه هَمیرَقصی
به گوشَش سَرو میگوید که یارِ بُردبار آمد
بنفشه پیشِ نیلوفر دَرآمَد که مُبارک باد
که زَردی رفت و خُشکی رفت و عُمرِ پایدار آمد
هَمیزد چَشْمَک آن نرگس به سویِ گُل که خندانی
بِدو گفتا که خندانَم که یارْ اَنْدَر کِنار آمد
صَنوبر گفت راهِ سخت آسان شُد به فَضْلِ حَق
که هر بَرگی به رَه بُرّی چو تیغِ آبْدار آمد
زِ تُرکستانِ آن دنیا بُنهیْ تُرکانِ زیبارو
به هِنْدُستانِ آب و گِل به امرِ شهریار آمد
بِبین کان لَکْلَکِ گویا بَرآمَد بر سَرِ مِنْبَر
که ای یارانِ آن کاره صَلا که وَقتِ کار آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خوش و سَرسَبز شُد عالَم اَوانِ لاله زار آمد
زِ سوسن بِشْنو ای ریحان که سوسن صَد زبان دارد
به دشتِ آب و گِل بِنْگَر که پُرنَقْش و نِگار آمد
گُل از نسرین هَمیپُرسد که چون بودی دَرین غُربت؟
هَمیگوید خوشَم زیرا خوشیها زانْ دیار آمد
سَمَن با سَرو میگوید که مَستانه هَمیرَقصی
به گوشَش سَرو میگوید که یارِ بُردبار آمد
بنفشه پیشِ نیلوفر دَرآمَد که مُبارک باد
که زَردی رفت و خُشکی رفت و عُمرِ پایدار آمد
هَمیزد چَشْمَک آن نرگس به سویِ گُل که خندانی
بِدو گفتا که خندانَم که یارْ اَنْدَر کِنار آمد
صَنوبر گفت راهِ سخت آسان شُد به فَضْلِ حَق
که هر بَرگی به رَه بُرّی چو تیغِ آبْدار آمد
زِ تُرکستانِ آن دنیا بُنهیْ تُرکانِ زیبارو
به هِنْدُستانِ آب و گِل به امرِ شهریار آمد
بِبین کان لَکْلَکِ گویا بَرآمَد بر سَرِ مِنْبَر
که ای یارانِ آن کاره صَلا که وَقتِ کار آمد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.