۴۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴۶

هین سُخَنِ تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارَهَد از حَدِّ جهان بی‌حَد و اندازه شود

خاکِ سِیَه بر سَرِ او کَزْ دَمِ تو تازه نشُد
یا هَمِگی رنگ شود یا همه آوازه شود

هر کِه شُدَت حَلقهٔ دَر زود بَرَد حُقّهٔ زَر
خاصه که دَر باز کُنی مَحْرمِ دَروازه شود

آب چه دانست که او گوهرِ گوینده شود؟
خاک چه دانست که او غَمْزهٔ غَمّازه شود؟

رویِ کسی سُرخ نشُد بی‌مَدَدِ لَعْلِ لَبَت
بی‌تو اگر سُرخ بُوَد از اثرِ غازه شود

ناقهٔ صالِح چو زِ کُهْ زاد یَقین گشت مرا
کوه پِیِ مُژدهٔ تو اُشْتُرِ جَمّازه شود

رازْ نَهان دار و خَمُش وَرْ خَمُشی تَلْخ بُوَد
آنچه جِگَرسوزه بُوَد باز جِگَرسازه شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.