۲۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۱

هنوزت به ما کینه برجاست گوئی
هنوزت سرکشتن ماست گوئی

هنوزت به این کشته نا پشیمان
سر جنگ و آهنگ غوغاست گوئی

هنوزت ز کین صورت خشم پنهان
در آیینهٔ چهره پیداست گوئی

هنوزت بدشنام من پیش خوبان
لب تلخ گفتار گویاست گوئی

هنوز استمالت دهت در عذابم
بدآموز آزار فرماست گوئی

هنوز اندران خاطر اسباب کلفت
ز دیرینه‌گیها مهیاست گوئی

کسی این قدر تاب خواری ندارد
دل محتشم سنگ خاراست گوئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.