۳۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱۷

ای زِبِگَه خاسته سَرمَستْ مَست
مَستِ شرابیّ و شرابِ اَلَست

عشق رَسانید تو را هَمچو جام
از بَرِ ما تا بَرِ خود دستْ دست

بازویِ تو قوسِ خدا یافت یافت
تیرِ تو از چَرخْ بُرون جَستْ جَست

هر گُهَری کان زِ خَزینه‌یْ خداست
در دو لَبِ لَعْلِ تو آن هستْ هست

فاش شُد این عشقِ تو بی‌قَصدِ ما
بَند بِدَرّید زِ دل جَستْ جَست

فاش شُد آن راز که در نیم شب
زیرِ زبان گفته بُدَم پَستْ پَست

کِرْم خورَد چوب و بِرویَد زِ چوب
عشقْ زِ من رُست و مرا خَستْ خَست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.