۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۵

پیش‌تَرآ رویِ تو جُز نور نیست
کیست که از عشقِ تو مَخْمور نیست؟

نی غَلَطَم در طَلَبِ جانِ جان
پیش مَیا، پَس بِمَرو، دور نیست

طَلْعَتِ خورشید کجا بَرنَتافت؟
ماهْ بَرِ کیست که مَشهور نیست؟

پَردهٔ اندیشه جُز اندیشه نیست
تَرک کُن اندیشه که مَسْتور نیست

ای شِکَری دور زِ وَهْمِ مگس
وِیْ عَسَلی کَزْ تَنِ زنبور نیست

هر کِه خورَد غُصّه و غَم بعد ازین
با رُخِ چون ماهِ تو، مَعْذور نیست

هر دلِ بی‌عشق اگر پادشاست
جُز کَفَنِ اَطْلَس و جُز گور نیست

تابشِ اندیشهٔ هر مُنْکِری
مَقْت خدا بینَد اگر کور نیست

پیر و جوان کو خورَد آبِ حَیات
مرگ بَرو نافِذ و مَیْسور نیست

پَردهٔ حَق خواست شُدن ماه و خور
عشق شِناسید که او حور نیست

مَفْخَرِ تبریز تویی شَمسِ دین
گفتنِ اسرارِ تو دَستور نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.