۳۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۳

بر شِکَرت جمعْ مگس‌ها چراست؟
نُکتهٔ لاحَوْلِ مَگَس ران کجاست؟

هر نَظَری بر رُخِ او راست نیست
جُز نَظَری کو زِ اَزَل بود راست

اسبِ خَسان را به رُخی پِیْ بِزَن
عشوه دِهْ ای شاه که این رویِ ماست

عشوه و عَیّاری و جور و دَغَل
تو نکُنی وَرْ کُنی از تو رَواست

از تو اگر سنگ رَسَد گوهر است
گَر تو کُنی جور، بِهْ از صد وَفاست

تیره نَظَر چون که بِبینَد دو نَقْش
جامه دَرَد، نَعْره زَنَد کین صَفاست

چون که هر اندیشه خیالی گُزید
مَجْلِسِ عشّاقِ خیالَش جُداست

کعبه چو از سنگ پَرَستان پُر است
روی به ما آر، که قبله‌یْ خداست

آن کِه ازین قبله گدایی کُند
در نَظَرش سَنْجَر و سُلطان گداست

جُز که به تبریز بَرِ شَمسِ دین
روحْ نیاسود و نَخُفت و نَخاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.