۴۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۲

کالْبَدِ ما زِ خواب کاهِل و مشغول خاست
آن کِه به رَقص آوَرَد کاهِلِ ما را کجاست؟

آن کِه به رَقص آوَرَد پَردهٔ دل بَردَرَد
این همه بویَش کُند دیدنِ او خود جُداست

جُنْبِشِ خَلْقان زِ عشق جُنْبِشِ عشقْ از اَزَل
رَقصِ هوا از فَلَک رَقصِ درخت از هواست

دل چو شُد از عشقْ گرم رَفت زِ دلْ تَرس و شَرم
شُد نَفَسَش آتشین عشقْ یکی اژدَهاست

ساقیِ جان در قَدَح دوش اگر دُرد ریخت
دُردیِ ساقیِّ ما جُمله صَفا در صَفاست

بادهٔ عشق ای غُلام نیست حَلال و حَرام
پُر کُن و پیش آر جام بِنْگَر نوبَتْ کِه راست

ای دلِ پاکِ تمام بر تو هزارانْ سلام
جُملهٔ خوبانْ غُلام جُملهٔ خوبی تو راست

سَجده کُنم پیشِ یار گوید دل هوش دار
دادنِ جانْ در سُجود جانِ همه سَجْده‌هاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.