۶۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۳

هر نَفَس آوازِ عشق می‌رَسَد از چپ و راست
ما به فَلَک می‌رَویم عَزمِ تماشا کِراست

ما به فَلَک بوده ایم یارِ مَلَک بوده ایم
باز همان جا رَویم جُمله که آن شهرِ ماست

خود زِ فَلَک بَرتَریم وَزْ مَلَک اَفْزون تَریم
زین دو چرا نَگْذریم؟ منزلِ ما کِبْریاست

گوهرِ پاک از کجا عالَمِ خاک از کجا
بر چه فرود آمدیت؟ بار کنید این چه جاست؟

بَختِ جوانْ یارِ ما دادنِ جانْ کارِ ما
قافِلِه سالارِ ما فَخْرِ جهانْ مُصطَفاست

از مَهِ او مَهْ شِکافت دیدنِ او بَرنَتافت
ماهْ چُنان بَخت یافت او که کَمینه گداست

بویِ خوشِ این نَسیم از شِکَنِ زُلْفِ اوست
شَعْشَعهٔ این خیالْ زان رُخِ چون وَالضُّحاست

در دلِ ما دَرنِگَر هر دَم شَقِّ قَمَر
کَزْ نَظَرِ آن نَظَر چَشمِ تو آن سو چراست؟

خَلْق چو مُرغابیان زاده زِ دریایِ جان
کِی کُند این جا مَقام مُرغْ کَزان بَحْر خاست؟

بلکه به دَریا دَریم جُمله درو حاضریم
وَرْ نَه زِ دریایِ دل موجِ پیاپی چراست؟

آمد موجِ اَلَست کَشتیِ قالَب بِبَست
باز چو کَشتی شِکَست نوبَتِ وَصل و لِقاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.