۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۷

هر جور کَزْ تو آید بر خود نَهَم غَرامَت
جُرمِ تو را و خود را بر خود نَهَم تَمامَت

ای ماه روی از تو صد جور اگر بیاید
تَن را بُوَد چو خِلْعَت جان را بُوَد سَلامَت

هر کَس زِ جُمله عالَم از تو نَصیب دارند
عشقِ تو شُد نَصیبَم اَحْسَنْت ای کَرامَت

گَهْ جامْ مَست گردد از لَذَّتِ میِ تو
گَهْ میْ به جوش آید از چاشْنیِّ جامَت

معنی به سَجده آید چون صورتِ تو بیند
هر حَرفْ رَقص آرَد چون بِشْنَود کَلامَت

عاشق چو مَست‌تَر شُد بر وِیْ مَلامَت آید
زیرا که نُقْلِ این میْ نَبْوَد به جُز مَلامَت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.