۳۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۸

این چُنین پابَندِ جانْ میدانِ کیست؟
ما شُدیم از دستْ این دَستانِ کیست؟

عشقْ گَردان کرد ساغَرهایِ خاص
عشقْ می‌داند که او گَردان کیست؟

جانْ حَیاتی داد کوه و دشت را
ای خدایا ای خدایا جانِ کیست؟

این چه باغ است این که جَنَّت مَستِ اوست؟
وین بنفشه و سوسن و ریحانِ کیست؟

شاخِ گُل از بُلبُلان گویاتَر است
سَروْ رَقصان گشته کین بُستانِ کیست؟

یاسَمَن گفتا نگویی با سَمَن
کین چُنین نرگس زِ نَرگِسْدانِ کیست؟

چون بِگفتم یاسَمَن خندید و گفت
بی‌خودم منْ می‌نَدانَم کانِ کیست؟

می‌دَوَد چون گویِ زَرینْ آفتاب
ای عَجَب اَنْدَر خَمِ چوگانِ کیست؟

ماهْ هَمچون عاشقان اَنْدَر پِی‌اَش
فَربه و لاغَر شُده حیرانِ کیست؟

ابرِ غمگین در غَم و اندیشه است
سِرِّ پُرآتش عَجَبْ گِریانِ کیست؟

چَرخِ اَزْرَق پوشِ روشنْ دل عَجَب
روز و شب سَرمَست و سَرگردانِ کیست؟

دَرد هم از دَردِ او پُرسان شُده
کِی عَجَب این دَردِ بی‌دَرمانِ کیست؟

شَمسِ تبریزی گُشاده‌ست این گره
ای عجب این قدرت و امکان کیست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.