۳۳۱ بار خوانده شده
آفتابْ امروز بر شَکلِ دِگَر تابان شُدهست
در شُعاعَش هَمچو ذَرّه جانِ من رَقْصان شُدهست
مُشتری در طالِع است و ماه و زُهره در حُضور
یارِ چوگانْ زُلفِ مَهْ رو میرِ این میدان شُدهست
هر قَدَح کَزْ میْ دَهَد گوید بگیر و هوش دار
هُش که دارد؟ عقلْ دارد عقلْ خود پنهان شُدهست
بَزمِ سُلطان است این جا هر کِه سُلطانیست نوش
خوانِ رَحْمَت گُستَرید و ساقیِ اِخْوان شُدهست
ساقیا پایان رَسیدی عشق را از سَر بگیر
پا چه باشد؟ سَر چه باشد؟ پا و سَر یک سَر شُدهست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در شُعاعَش هَمچو ذَرّه جانِ من رَقْصان شُدهست
مُشتری در طالِع است و ماه و زُهره در حُضور
یارِ چوگانْ زُلفِ مَهْ رو میرِ این میدان شُدهست
هر قَدَح کَزْ میْ دَهَد گوید بگیر و هوش دار
هُش که دارد؟ عقلْ دارد عقلْ خود پنهان شُدهست
بَزمِ سُلطان است این جا هر کِه سُلطانیست نوش
خوانِ رَحْمَت گُستَرید و ساقیِ اِخْوان شُدهست
ساقیا پایان رَسیدی عشق را از سَر بگیر
پا چه باشد؟ سَر چه باشد؟ پا و سَر یک سَر شُدهست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.