۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۷

آن را که در آخُرَش خَری هست
او را به طَوافْ رَهبری هست

بازارِ جهان به کَسْب بَرپاست
زین در همه خارش وگَری هست

تا خارِشَشان هَمی‌کَشانَد
هر جایْ که شور یا شَری هست

دَر یَم صدفی قرار گیرد
کو را به دَرونه گوهری هست

امّا صَدَفی که دُر ندارد
در جُستنِ دُرْش مَعْبَری هست

گَهْ در یَم و گاه سویِ ساحل
در جُستنِ قَطره‌اَش سَری هست

خاموش و طَمَع مَکن سکینه
آن راست سُکونْ که مَخْبَری هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.