۲۹۸ بار خوانده شده
ای دل طمعم زان همه سرگردانی
نومیدی و درد بود و بیدرمانی
این کار نه بر امید آن میکردم
باری تو که در میان کاری دانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نومیدی و درد بود و بیدرمانی
این کار نه بر امید آن میکردم
باری تو که در میان کاری دانی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۴۳۰
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.