۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۸

اَنَا لا اُقْسِمُ اِلّا بِرِجالٍ صَدَقُونا
اَنَا لا اَعْشَقُ اِلّا بِمِلاحٍ عَشِقُونا

فَصَبَوْا ثُمَّ صَبَیْنا فَاَتَوْا ثُمَّ اَتَیْنا
لَهُمُ الْفَضْلُ عَلَیْنا، لِمَ؟ مِمّا سَبَقُونا

فَفَتَحْنا حَدَقاتٍ وَ غَنِمْنا صَدَقاتٍ
وَ سَرَقْنا سَرَقاتٍ فَاِذا هُمْ سَرَقُونا

فَظَفِرْنا بِقُلوبٍ وَ عَلِمْنا بِغُیُوبٍ
فَسَقَی اللّهُ وَ سُقْیًا لِعُیونٍ رَمَقُونا

لَحِقَ الْفَضْلُ، وَ اِلّا لَهُتِکْنا وَ هَلَکْنا
فَفَرَرْنا وَ نَفِرْنا فَاِذا هُمْ لَحِقُونا

اَنَا، لَوْلایَ اُحاذِرْ سَخَطَ اللّهِ، لَقُلْتُ
رَمَقَ الْعَیْنُ لِزامًا خَلَقُونا خَلَقُونا

فَتَعَرَّضْ لِشُمُوسٍ مُکِّنَتْ تَحْتَ نُفُوسٍ
وَ سَقَوْنا بِکُؤُوسٍ رَزَقُونا رَزَقُونا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
پژمان هزپی
۱۴۰۲/۱۰/۲۹ ۱۹:۵۹

با سلام
با عنایت به روانی و وزن زیبای شعر که در بحر رمل مثمن مخبون(۴فعلاتن) می باشد و متاسفانه در جایی از اینترنت معنای ابیات را نیافتم بر آن شدم که ابیات را معنی کنم…

۱- من نمی بخشم (یا عطا نمی کنم یا قسمت نمی کنم یا سوگند نمی خورم) مگر به کسانی (مردانی) که ما را تصدیق کنند (یا بر ما ببخشند، راستمان انگارند یا صدقات بر ما دهند) / من عشق نمی ورزم مگر به نمکین رویانی (زیبا رویانی) که به ما عشق می ورزند.
۲- پس آنها [زیبا رویان] میل جوانی و نادانی کردند و ما هم میل جوانی و نادانی کردیم، پس آنها آمدند سپس ما [هم] آمدیم (یا آنها بخشیدند سپس ما هم بخشیدیم) / برای آنها برتری (فضل، احسان، بخشش و فزونی و احسان) پیش ماست (آنها نزد ما برتر و بزرگوارند) [پس دیگر] برای چه از ما پیشی و سبقت می گیرند؟!
۳-پس، گشودیم سیاهی چشمان را (یا فتح و تصرف کردیم باغ ها را) و غنیمت گرفتیم راستی ها و درستی ها را (یا صدقات و بخشش‌ها را غنیمت گرفتیم) / و دزدیدیم دزدیده ها را زمانی که آنها ما را دزدیدند (یا آویختیم، پوشیده شدیم آویخته ها، پوشیده ها را زمانی که آنها ما را پوشانیدند یا ما را آویختند)
۴-پس پیروز شدیم بر دلها (قلب ها) و آگاه شدیم از ناپدیدها و غیب ها / پس خدا سیراب کرد؛ چه سیراب کردنی چشمهایی را که به ما می نگریستند (یا خداوند به کلی سیراب کرد چشمهایی [چشمه هایی] را که باقی جان و نفس های آخر ما بودند.
۵_بزرگی، عزت و رحجان از آن خداست یا بزرگی، فضل و عنایات [خدا] به ما ملحق شد، پیوست یا نازل شد/ وگرنه ما پرده دری (هتاکی، حقارت و خفت) کردیم و نابود و هلاک شدیم / پس گریختیم و ترسیدیم (رمیدیم) زمانی که آنها به ما رسیدند (پیوستند)
۶- برای من اگر ترس از خدا و پرهیز نباشد خداوند خشم و غصب می گیرد و حتما کم می شود / لزوما و حتما قدرت دید (توانایی دیدن چشمان) من کهنه و پاره و از بین می رود (بصیرت من از بین می رود)
۷-پس شراب تند [عرفانی] پیش آور که در [اعماق] جان ها روح ها جای دارد / و با کاسه ها و جامهایی از آن از جهت روزی و بهره ما را سیراب گردانید… .