۴۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۴

لی حَبیب حُبُّهُ یَشْوِی الحَشا
لَوْ یَشا یَمْشیْ عَلی عَیْنی مَشا

روزْ آن باشد که روزیم او بُوَد
ای خوشا آن روز و روزیْ ای خوشا

آن چه باشد کو کُند کان نیست خوش؟
قَدْ رَضینا یَفْعَلُ اللّهْ ما یَشا

خارِ او سَرمایه گُل‌ها بُوَد
اِنَّهُ المَنّانُ فی کَشْفِ الغِشا

هر چه گفتی یا شَنیدیْ پوست بود
لَیْسَ لُبُّ العِشْقِ سِرّا قَد فَشا

کی به قِشْرِ پوست‌ها قانِع شود
ذُو لُبابِ فی التَّجَلیْ قَدْ نَشا

من خَمُش کردم، غَمَش خامُش نکرد
عافِنا مِنْ شَرِّ واشِ قَدْ وَشا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.