۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۰

هر آنگه که چون من نیایم نخوانی
چنان باشد ایدون که آیم برانی

نخوانی مرا چون نخوانی کسی را
که مدح تو خواند چو او را بخوانی

کرا همسر خویش چون من گزینی
کرا همبر خویش چون من نشانی

ندیمی مرا زیبد از بهر آن را
که آداب آن نیک دانم تو دانی

اگر نامه باید نوشتن نویسم
به کلک و بنان دیبهٔ خسروانی

وگر شعر خواهی که گویم بگویم
هم از گفتهٔ خود هم از باستانی

وگر نرد و شطرنج خواهی ببازم
حریفانه سحر حلال از روانی

وگر هزل خواهی سبک روح باشم
نباشد ز من بر تو بیم گرانی

ز مطرب غزل آرزو در نخواهم
نگویم فلانی دگر یا همانی

نه چشمم چراگه کند روی ساقی
نه گوشم بدزدد حدیث نهانی

معربد نباشم که نیکو نباشد
که می را بود جز خرد قهرمانی

یکی کم خورم خوش روم سوی خانه
غلامی بود مر مرا رایگانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۹ - در موعظه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۱ - ایضا در هجا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.