۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۶ - در شکایت و تقاضای الطاف صاحب

ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو
با اوج آفتاب زند لاف برتری

فرمان تو که زیر رکابش رود جهان
با روزگار سوده عنان در برابری

بر هر که ابر عاطفتت سایه افکند
تا حشر باقیست چو دریا توانگری

دست تو رازقست و ضمیر تو غیب‌دان
بی‌دعوی خدایی و لاف پیمبری

احوال مبرمی و گدایی شاعران
دانند همگان که مه شعر و مه شاعری

شد مدتی که عزم زمین‌بوس تازه کرد
در خدمت مبارک میمونت انوری

واکنون بر آستانهٔ عالیت روز و شب
کش آسمانه باد پر از ماه و مشتری

از لطف شامل تو طمع دارد این قدر
کاخر چه می‌کنی و کجایی چه می‌خوری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۵ - در مدیح
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۷ - در عذر قی کردن در مجلس شراب گفته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.