۲۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۳ - روزی بدمستی کرده بود در عذر آن گوید

خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت
چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری

ندارد بنده استحقاق این چندین خداوندی
ولیکن تو خداوندا خداوندی آن داری

به مستی خارجی‌ها کرده‌ام چندان که از خجلت
نمی‌یارم که عذری خواهم امروزت به هشیاری

اگرچه دم نمی‌یارم زدن لیکن چنانک آید
به شوخی می‌برم در پیش تو لنگی به رهواری

به چیزی دیگر این تشریف را تشبیه نتوان کرد
حدیث مصطفی می‌دان و بو ایوب انصاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۴ - فی‌الموعظة
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.