۳۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۵ - انوری در جواب شجاع‌الدین خالد بلخی گفته و عذر تقصیر خواسته است

شجاعی ای خط و شعر تو دام و دانهٔ عقل
هزار مرغ چو من صید دام و دانهٔ تو

ز من زمین خداوند من ببوس و بگوی
که ای زمانهٔ فضل و هنر زمانهٔ تو

نزاد مادر گیتی به صد هزار قران
نه چون تو یا چو جگرگوشهٔ یگانهٔ تو

چو گردکی که رساند زمین به دامن تو
چو مویکی که ستاند هوا ز شانهٔ تو

اگر ز روی ضرورت کرانه کردم دوش
ز خدمت تو و بیرون شدم ز خانهٔ تو

تو بر زمانه نه آن پر گشاده سیمرغی
که خوابگاه مگس شاید آشیانهٔ تو

ز جاه تو چه عجب کاختران کرانه کنند
بر آسمان ز موازات آسمانهٔ تو

مرا ز خدمت تو جاه تست مانع و بس
که حایلست مرا جاه بی‌کرانهٔ تو

وگرنه مردمک چشم من چه خواهد آن
که معتکف بنشیند بر آستانهٔ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۴ - قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۶ - ستایش سرای مجدالدین ابوالحسن عمرانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.