۳۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۴ - قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است

ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند
احرار روزگار و افاضل ترا رهی

بودند در قدیم امیران و شاعران
واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی

هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان
اشکم چو ناردانه و رخسار چون بهی

مشغول بوده‌ای که نکردی عیادتم
یا خود مرا محل عیادت نمی‌نهی

نی‌نی ز ابلهی است مرا از تو این طمع
خیزد چنین طمع به حقیقت ز ابلهی

با رنج ناتوانی ای دوستان مرا
دل گشت پر ز انده و از صبر شد تهی

گوید طبیب بهتری امروز غم مخور
اینک برفت علت و آغاز شد بهی

غم این غمست و بس که ز من فوت می‌شود
در بزم صدر عالم رسم سه‌شنبهی

آن جنت نعیم اگر در جهان بود
ممکن ظهور جنت ماوی، فتلک هی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۳ - در طلب جو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۵ - انوری در جواب شجاع‌الدین خالد بلخی گفته و عذر تقصیر خواسته است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.