۳۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۱ - در غیبت پیروزشاه از بلخ و تهنیت قدوم او

احمد مرسل ز خاک مکه چون هجرت گزید
مدتی آن خطه بود انگشت نومیدی گزان

باز چون باز آمد از اقبال میمون موکبش
تازه شد چون در سحرگاهان گل از باد بزان

بلخ را پیروز شاه احمد همان هجرت نمود
تا فروبارید از هم همچو برگ اندر خزان

باز چون در ظل عالی رایتش آرام یافت
زنده شد بار دگر چون از صبا شاخ رزان

شکر یزدان را که شد آباد و خرم تا به حشر
قبهٔ اسلام ازین و کعبهٔ اسلام از آن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۰ - در اظهار نیک‌نفسی خود گفته است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۲ - در شکایت اهل زمان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.