۲۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۹

دوش دور از تو ای مدبر عقل
نه به تدبیر عقل دوراندیش

پیشت از گونه گونه بی‌نفسی
که نگون باد نفس کافرکیش

کرده‌ام آنکه یاد آن امروز
می‌کند جانم از خجالت ریش

هیچ دانی چگونه خواهم گفت
عذر می خوردگی و مستی خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.