۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۸ - در موعظه

هر که تواند که فرشته شود
خیره چرا باشد دیو و ستور

تا نکنی ای پسر ناخلف
ملک پدر در سر شیرین و شور

چیست جهان قعر تنور اثیر
خود چه تفرج بود اندر تنور

جان که دلش سیر نگردد زتن
مرغ و قفس نیست که مرده است و گور

خشم چو دندان بزند همچو مار
حرص چو دانه بکشد همچو مور

طیره توان داد ملک را به قدر
سخره توان کرد فلک را به زور

چشمهٔ خورشید شو از اعتدال
تا برهی از قصب و از سمور

خاک به شهوت مسپر چون سپهر
تا نه زنت غتفره گیرد نه پور

بو که گریبانت بگیرد خرد
خود که گرفتست گریبان عور

گیر که گیتی همه چنگست و نای
گیر که گردون همه ماهست و هور

طبع ترا زانچه که گوشیست کر
نفس ترا زانچه که چشمیست کور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷ - در طلب شکر و عود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹ - مطایبه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.