۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۰

با یکی مزاح و دو خنیاگر و سه تا حریف
دوش نزدیک من آمد آن پسر وقت سحر

پیشش آوردم شراب لعل چون چشم خروس
نزدش آوردم کمر بند مرصع از گهر

آن حریفان و ندیمانش به من کردند روی
کای بلاغت را بلاغ و وی بصارت را بصر

چون دهان نبود مر او را در کجا ریزد شراب
چون میان نبود مر او را در کجا بندد کمر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.