۳۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۵ - مطایبه ملکشاه پدر سلطان سنجر با مرد اعرابی

حکایت است به فضل استماع فرمایند
به شرط آنکه نگیرند از این سخن آزار

به روزگار ملکشه عرابیی خج کول
مگر به بارگهش رفت از قضا گه بار

سؤال کرد که امسال عزم حج دارم
مرا اگر بدهد پادشاه صد دینار

چو حلقهٔ در کعبه بگیرم از سر صدق
برای دولت و عمرش دعا کنم بسیار

چو پادشه بشنید این سخن به خازن گفت
که آنچه خواست عرابی برو دوچندان آر

برفت خازن و آورد و پیش شه بنهاد
به لطف گفت شه او را که سید این بردار

سپاس دار و بدان کین دویست دینارست
صدست زاد ترا و کرای و پای افزار

صد دگر به خموشانه می‌دهم رشوت
نه بهر من ز برای خدای را زنهار

که چون به کعبهٔ رسی هیچ یاد من نکنی
که از وکیل دربد تباه گردد کار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۶ - در عذر تقصیر نرفتن پیش ممدوح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.