۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۰

دوستی در سمر کتابی داشت
یک دو صفحه به پیش من برخواند

که فلان شخص در فلان تاریخ
به یکی بیت بدره‌ای بفشاند

وان دگر پادشه به یک نکته
عالمی را فراز تخت نشاند

گفتم ای دوست نرهاتست این
این سخن بر زبان نشاید راند

آخر این قوم عادیان بودند
که خود از نسلشان کسی بنماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۹ - در مدیح
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۱ - شراب خواهد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.