۲۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۰ - شکایت از دهر

جفای گنبد گردان به پایه‌ای برسید
کز آن فرازتر اندر ضمیر پایه نماند

خرد چو مورچه در تشت حیرتست ازآنک
مدبران را تدبیر تشت و خایه نماند

از آفتاب حوادث چنان بسوخت جهان
که کوه را به مثل دستگاه سایه نماند

کدام طفل تمنی کنون رسد به بلوغ
چو در سواد و بیاض زمانه دایه نماند

طمع ببر ز سرایی که نظم عیش درو
به هم سرایه توان داد و هم سرایه نماند

جهان وظایف روزی و امن باز گرفت
مجاهزان فلک را مگر که مایه نماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱ - مطایبه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.